شنبه، خرداد ۰۹، ۱۳۹۴

387: عادت می‌کنیم

بهش گفته‌ام گوشت قلوه‌گاه گوسفند بگیرد با ران گاو، برای چرخ‌کردن. چرا گوشت چرخ‌کرده را از بیرون نمی‌خریم؟ چون یک بار از یک جای معروف که خیلی سفارش شده بود خریدیم و از بوی گند سنگدان مرغش پای گاز عق می‌زدم و هرچه ادویه داشتم رویش خالی می‌کردم که فقط بوی گندش خفه بشود.
خریدن گوشت کار اوست. شستن گوشت کار من است. آوردن چرخ‌گوشت کار او (چون قدش بلند و کارهایی که مربوط به جاهای بالا باشد، کار اوست). گرفتن سرِِ تکه‌های گوشت کار اوست و جراحی کردن با چاقو و جدا کردن گوش و استخوان و تقسیم آن و گرفتن چربی‌ها با من. آوردن مشمع فریزر با اوست و تقسیم و بسته‌بندی و گذاشتن گوشت‌ها و شستن چرخه‌گوشت و سبد و لگن و سینی و چاقو و غیره با من است. فردایش جمع کردن و سر هم کردن چرخ‌گوشت با من و گذاشتن‌اش سرجایش با اوست. کم‌کم توی بعضی کارها داریم به یک تقسیم کار منطقی می‌رسیم. فقط عیب کار این است که چون کارِ خانه زنانه است و زن‌ها هستند که جای چیزها را بلدند و اندازه دست‌شان است و جنس خوب و بد را تشخیص می‌دهند و روش درست انجام دادن کارها را (توی خانه) بلدند، این پروسه‌ی انجام شراکتی کار، تبدیل به پروسه‌ای زمان‌بر و فرسایشی، به همراه غرغر و جنگ اعصاب فراوان و اشتباهات و دوباره‌کاری‌های ناگزیر می‌شود.
چاره‌ای نیست. هرجور روند اجتماعی و شراکتی، هرجور کار جمعی، مشتمل بر تمام این معایب و محاسن هست. اگرنه باید هر کاری را به تنهایی انجام داد و از خیر جنگ اعصابش گذشت. کاری که من همیشه انجام داده‌ام. کلاً ترجیح می‌دهم یک کار را به تنهایی انجام بدهم تا مجبور بشوم برای دیگری توضیح بدهم و سرش غر بزنم و شاهد گندکاری‌ها و بی‌نظمی‌ها و ناهماهنگی‌ها باشم.
مثلاً در کل سال‌های تحصیل‌ام، هرجور کار تحقیقی گروهی، روزنامه دیواری، برگزاری نشست یا جلسه یا جشن، ارائه کنفرانس، ساختن ماکت، و هرجور فعالیت گروهی دیگری را، نهایتاً به تنهایی گردن می‌گرفتم و تا آخر انجام می‌دادم. چون به نظرم کار کردن، ساده‌تر از توضیح و تصحیح است.
اما برای ایجاد هرگونه تغییری در این نظام (تک‌روی، نداشتن تفکر جمعی) باید صبور بود و اشتباهات را پوشش داد. به عنوان مثال برای اینکه همسر شما به تنبلی و انداختن بار تمام کارهای خانه بر دوش شما عادت نکند، باید اشتباهاتش را بپذیرید و گندکاری‌هایش را رفع‌ورجوع کنید و بابت کارش (هرچند ناقص و نادرست) ازش تحسین و تقدیر کنید.
ساده‌ترین راه تغییر رفتار دیگران، «گفتن» نیست، «انجام آن، مرحله به مرحله‌ همراه با آنان» است.
حالا این حرف‌ها را ولش کن، می‌خواستم بگویم که گاهی در حال جراحی گوشت و جداسازی آن از استخوان، جوری که لبه‌ی چاقو را بین ماهیچه و استخوان هدایت می‌کنم و گوشت را قلفتی جدا می‌کنم، متوجه لبخند و نگاه تحسین‌آمیزش به همراه کلماتی که حاکی از تعجب‌اش هست می‌شوم.
این من‌ام. کسی که آنچنان از گوشت و قصابی و خون متنفر بود که قبل از ازدواج، هرگز تیغ‌اش جز به گوشت بی‌گناه خودش نرسیده بود.
این من‌ام. کسی که هنوز شب‌های عروسی، نگاهش را از گوسفند قربانی و خون لخته شده بر کف خیابان برمی‌گرداند.
این من‌ام. کسی که در کودکی، همیشه یک حیوان (پرنده، لاک‌پشت، ماهی و...) دور و برش بوده و از آزار جانوران تا مغز استخوان بیزار است.
و حالا همین من، در روز اقتضاء تبدیل به چنان قصابِ کارکشته‌ای شده که انگار هفت جدش نسل به نسل قصاب بوده‌اند.
اخبار داعش را ببین. کشتار در خاورمیانه. جنگ‌ها. نسل‌کشی‌ها...
ببین دموکرات‌هایی را که بعد از سی سال، دیکـ.تاتور شدند...
آدم عادت می‌کند.
احتیاج که باشد، به وقت‌اش آدم عوض می‌شود. می‌شود یک چیزی که خودش هم باورش نمی‌شده یک روز.

۱ نظر:

  1. گشادای کامنت نذار؟ من که همیشه فکر کردم نظرات رو میبندی

    پاسخحذف