برادر بزرگم کراش داشت به چشمِ روشن. مریضِ چشمِ سبز و آبی
بود. چشمهای روشن هم اکثراً مال نژادهای ترک و شمالی و اینها هستند. حالا بابای
ما هم که از ترکها متنفر. خر بیار و باقالی بار کن.
آخرش برادر کوچکه رفت زنِ تُرک
گرفت!
اینها را چرا گفتم؟ از سرِ قضیۀ
«ش» و سفر شمال یکی دوماه پیشمان داشتم فکر میکردم که آیا مردان ابله دنبال زنهای
زیبا میگردند؟ یا زنهای زیبا ذاتاً ابله هم هستند؟ یا اصلاً بلاهت توی فرایند خرید و فروش، رابطهی مستقیمی با زیبایی
دارد؟
دور و برم ضدِزنترین مردها را
دیدهام که دنبال زیباترین زنها هستند. شما مثلاً آن گولاخ کچل کوتولهی دهنکج
(پیت بول) را در نظر بگیر با آن خروار خروار دافهای دور و برش؟ میدانم. میدانم
که اینها نمایش است و واقعی نیست و از این حرفها. اما پیتبول نماینده و رهبر یک قشر از مردانِ
زنباره است که از قضا اکثراً زشت و پیر و شکمگنده و کچل و پولدار هم هستند. و این
آخری (پول) تنها چیزیست که زنان زیبا را جذب میکند.
یک زن زیبا سزاوار چه چیزهایی است؟
یک شوهر زیبا؟ که بعدش زنهای دیگر
بیفتند دنبالش و از چنگاش درش بیاورند؟ نه.
یک شوهر مهربان و سازگار و افتادهحال؟
که اصلاً پول نداشته باشد و بعدش به روز بدبختی و پیسی بیفتد و نه دندان به دهانش
بماند و نه مو به سرش و در اثر بیپولی یارو، نداشته باشد که لباسهای زیبا بپوشد
و از زیباییاش نگهداری کند؟ نه.
یک شوهر پولدار. بله. گزینهی درست
همین است. شما بهترین، دانشمندترین، فرهیختهترین، مرد دنیا را هم که جلوی یک زن
زیبا بگذاری، توان نگهداری از زیباییاش را ندارد.
زیباترین ماهیهای آکواریومی...
زیباترین درختچههای تزئینی... زیباترین تابلوهای نقاشی... زیباترین لباسهای چرم
و غیره و غیره... تماماً مختص پولدارهاست. میدانید چرا؟ به این دلیل ساده که آدم
پولدار، میتواند هزینهی آکواریوم با تمام امکانات مورد نیاز ماهیاش، باغبان 24
ساعته برای نگهداری از درختچهاش، نور و محیط مناسب برای نگهداری از تابلوی نقاشیاش،
واکس مناسب برای نگهداری از پالتو و کفش چرماش، مهیا کند. میتواند داشته باشد.
هزینهاش را میتواند پرداخت کند و شرایط خوب را برای گنجینهاش فراهم کند.
زیباترین تابلوی نقاشی جهان، شایستهی
بودن در خانهی محقر یک نقاش پیزوری الکلی که پول کرایه خانهاش را هم ندارد بدهد
و ممکن است حتی تابلو را برای نان شباش به پنج هزار تومان بفروشد، نیست.
زیباترین تابلوی جهان، باید در
جایی باشد که شایستهاش است و لیاقتاش را دارد.
همین.
اما اینها چه ربطی به بلاهت داشت؟
آیا به دنبال زیبایی بودن و پولدار بودن، نشانهی بلاهت است؟ نه. ولی اکثر کسانی
که به دنبال زیبایی هستند، آدمهای بیپولی هستند و وقتی زیبایی را به دست میآورند،
یا حراماش میکنند یا از دستاش میدهند. بعد هم به آن زن زیبایی که از دستشان ربوده
شده، تهمت جنـ.دگی میزنند.
خوب زهرمار! خودت عرضهی نگهداریاش
را نداشتی.
مثل اینها که میگویند گل و گلدان
«به دست ما نمیآید». یعنی چه؟ خوب یا نورت کم و زیاد است. یا آب کم و زیاد میدهی.
یا یک کِرمی به گلدان بدبخت میریزی که خشک میشود دیگر؟ تقصیر گل که نیست.
خود من کلی گل و گلدان و ماهی
دارم. اخیراً متوجه شدم که چون به دلیل بیحوصلگی برای تمام گلدانهایم یک شرایط
نوری و آبدهی را در نظر گرفتهام، بعضیهایشان دارند اذیت میشوند و ضعیف شدهاند
و بعضیهایشان خوبند. تصمیم گرفتم آنهایی را که با شرایط من سازگار نیستند بدهم
خواهرم ببرد بگذارد گوشه باغچهشان زیر نور مستقیم خورشید. اگر گلکاری «به دست من
نمیآمد» قاعدتاً باید همهشان خراب میشدند. خوب چه کاری است؟ گلی را نگهدار که
با شرایطت جور در میآید.
شما اگر یک جوان یکلاقبا هستی و
پدر و مادرت هم چیزی ندارند بهت بدهند، چرا دنبال زن خوشگل میروی؟ زن خوشگل،
لیاقتاش بهترینهاست. شرایط نگهداریاش را داری؟ نگو زنها پولپرست هستند و از
این کـ.سشعرهای آدمهای لوزر. شما برو یک پیردختر تحصیلکردهی زشت کارمند پیدا
کن، اگر به پایت جان نداد، آن وقت بیا بگو زنها پول پرستاند.
ازدواج هم از قواعد اقتصادی همین
زندگی پیروی میکند و قبل از هر چیز، یک معامله است. باید ببینی چه میدهی و چه میگیری.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر