شنبه، تیر ۲۹، ۱۳۹۲

324: كاتبان فروتن وبلاگستان

به شدت به آينده‌ي ادبيات مجازي اميدوارم.
تازگي نويسنده‌هاي مورد علاقه‌ام را كم‌كم دارم در اينترنت مي‌بينم و كنار سايت‌ها و وبلاگ‌هاي‌شان كم‌كم دارم وبلاگ‌هايي را كه از قديم مي‌خوانده‌ام مي‌بينم. دارم مسابقات داستان و نمايشنامه‌نويسي را در اينجا و آنجاي شبكه‌هاي اجتماعي پيدا مي‌كنم. اين نشان مي‌دهد كه نويسنده‌ها دارند رفته‌رفته به فضاي مجازي اعتماد مي‌كنند و تن به سهولت و تنوع و كاربرد چند‌منظوره‌اش مي‌دهند. اما همه‌ي اين‌ها هنوز خام و بدون اطلاع‌رساني قوي و بي‌هدف و بي موضوع‌بندي است. شايد يك كتابدار اعظم لازم است كه تمام اين انباشت عظيم اطلاعات بي‌هدف را در محيط نت سر و سامان بدهد و كاربران را به موضوعات مورد علاقه‌شان هدايت كند.
نگوييد محيط مجازي آدم را از نان و آب و مطالعه مي‌اندازد. بلد نيستيد چطور ازش استفاده كنيد. مثلاً اگر شما عينك مادربزرگ‌تان را بزنيد، شك نكنيد كه دير يا زود كور مي‌شويد. اما كافي‌ست برويد دكتر و معاينه شويد و شماره دقيق چشم‌تان را بدست بياوريد و بدهيد آقاي عينك‌ساز، عينك خاص شما را درست كند. اين عينك نه تنها شما را كور نخواهد كرد، كه حتي بيناتر هم خواهيد شد.
خودم را مثال مي‌زنم. اول‌اش كه رفته بودم توي محيط گوگل پلاس بلد نبودم تنظيمات را دستكاري كنم تا پست‌هاي دلخواه، از آدم‌هاي دلخواهم روي نوار استريم ببينم. بنابراين يك مشت مزخرف سطحي و عكس و چيزهاي به دردنخور ديگر هم قاطي‌شان مي‌شد كه حواس‌ام را پرت مي‌كرد وگاهي حتي باعث مي‌شد به لينك مربوطه بروم و كلي از وقت‌ام همينجوري تلف بشود. در اين وضعيت بديهي است كه بنده معتقد باشم محيط مجازي وقت‌ام را تلف مي‌كند.
اما حالا سيركل‌هايم را پالايش كرده‌ام و يك حلقه به نام «مي‌خوانم»‌ درست كرده‌ام كه به سادگي كار همان لينكداني وبلاگي را برايم انجام مي‌دهد و چه بسا بهتر. چون كه لينكداني وبلاگ فقط حاوي لينك‌ها بود و من اينجا كل پست‌ها را به ترتيب آپ شدن مي‌بينم. دوم اينكه به جاي يك وبلاگ‌نويس محدود و فرسوده و بن‌بست، در يك شبكه‌ي اجتماعي قرار گرفته‌ام و مي‌توانم به جاي نوشته‌هاي كاغذي صرف ، اشخاص نويسنده را با هرچه كه مي‌نويسند در ارتباط نزديك با خودم نگهدارم كه اين به خودي خود كار كتابخواني و شركت در تمام كارگاه‌هاي داستان‌نويسي و جلسات نقد داستان را با هم برايم انجام خواهد داد.
ارتباط با آدم‌هاي مجازي و بودن در شبكه‌ها به هرحال وقت‌ام را تلف مي‌كند؟ دوست دارم فقط نوشته‌هاي صرفاً ادبي بخوانم؟ كاري ندارد. عضو يك فيدخوان مي‌شوم و در كنار روابط اجتماعي‌ام، تمام نوشته‌هاي وبلاگ‌هاي مورد علاقه‌ام را هم مطالعه خواهم كرد و از اخبار ادبي مطلع خواهم بود.
هر بهانه‌گيري‌اي در اين زمينه، فقط و فقط نق زدن و مقاومت در مقابل هجوم تكنولوژي و نوآوري است. شما تا ابدالدهر دليل و آيه بياور كه مثلاً‌ قله‌هاي ادبي را در محيط مجازي نمي‌توان پيدا كرد و شاهكارهاي رمان در محيط مجازي وجود ندارد و... ولي بنده به همان سبك به شما پاسخ خواهم داد كه همه‌چيز در محيط مجازي هست، فقط بايد ياد بگيريد چطور پيدايش كنيد.
حالا وارد فاز دوم ماجرا مي‌شويم: ما بلد نيستيم و وقت اين را هم نداريم كه سرچ كردن در محيط مجازي را ياد بگيريم... و اصلاً دوست داريم كه يكي ديگر بگردد و راهش را نشان‌مان بدهد. متخصصي در اين زمينه هست؟
بله. هست... يا لااقل قرار بوده كه باشد. ده سال پيش كه من رشته‌ي كتابداري مي‌خواندم و به جاي سه واحد بانك‌هاي اطلاعاتي، بهمان DOS درس مي‌دادند، قرار بود روزي كامپيوتر و فضاي مجازي آنقدر پيشرفت كند كه متخصصين و كتابداران بخش مرجع هر كتابخانه‌اي بتوانند به سرعت شما را در يافتن هر گونه اطلاعاتي در فضاي مجازي ياري كنند. قرار بود كار كتابدار مرجع صرفاً هم زدن بايگاني پر از خاك كتابخانه نباشد، بلكه ايشان بايستي متخصص جستجو در محيط مجازي هم مي‌بودند... اما حالا ده سال گذشته و كامپيوتر و اينترنت خيلي بيشتر از آن چيزي كه فكر مي‌كرديم پيشرفت كرده و بنده ديگر خبر ندارم كه اوضاع كتابخانه‌ها از چه قراري است. اما مطمئن‌ام كه از آن چيزي كه من و شما فكر مي‌كنيم پيشرفته‌ترند.
وقتي با چيزي به نام «وبلاگ» آشنا شدم كه هفده هجده سال بود داشتم دفتر خاطرات مي‌نوشتم و اقلاً ده سال آخرش را داشتم متن‌هاي دو سه صفحه‌اي عنوان دار به سبك همين وبلاگ در دفتر خاطراتم مي‌نوشتم و تهش هم براي خودم Index درست كرده بودم كه پست‌ها را با نام‌شان در صفحه‌ي خودشان پيدا كنم. بعدش وبلاگ شد همه و همه‌ي آن چيزي كه عمري به دنبال‌اش بودم. آرشيو و لينكداني و لينك‌هاي درون متني قابل ارجاع با يك كليك و قابليت بازنشر در محيط‌هاي مجازي ديگر.
اما بعدتر در همان سيستم وبلاگ نويسي به مشكلاتي از قبيل امنيت كم، آدرس و پروفايل قابل مراجعه نداشتن كامنت‌گذاران، ناتواني در محدود كردن خواننده‌ها و كامنت‌گذاران، مزاحمين وبلاگي، سخت بودن پاسخ‌دهي به تمام كامنت‌ها و سر زدن به تمام وبلاگ‌هاي دوستان... برخوردم. و درست زماني كه فكر مي‌كردم وبلاگ‌نويسي ديگر دوران‌اش به سر آمده و اگر تغييري در خود ايجاد نكند براي هميشه منقرض خواهد شد، فيدخوان‌ها و شبكه‌هاي اجتماعي غيرخصوصي از قبيل feedly.com و google+ پديدار شدند و به سيستم مديريت وبلاگ‌ها متصل شدند و كار را راحت‌تر كردند.
ببينيد، عجالتاً دنيا هنوز اينطوري است كه يك عده متخصص فعال و خلاق كه ما نمي‌دانيم چه كسي پول‌شان را مي‌دهد، در اقصا نقاط دنيا نشسته‌اند و دارند براي راحتي مجاني من و شما هر روز يك راهكار تازه و برنامه‌ي جديد خلق مي‌كنند كه بابت‌اش هنوز هزينه‌ي قابل توجهي هم از ما طلب نكرده‌اند. (گفتم كه: عجالتاً!). پس ما مي‌توانيم فعلاً از اين امكانات بهره‌مند شويم و اينقدر هم الكي در مقابل هرگونه تغيير و تحولي مقاومت نكنيم.
---------------------------------------------------------------
پ.ن: البته سبك سرمايه‌داري كلاً اينطوري است كه اول محصول را به قيمت ارزان و حتي مجاني در اختيار مصرف‌كننده قرار مي‌دهد. وقتي كه زير دندان‌اش مزه كرد و بهش وابسته شد، فلكه را مي‌بندد و مي‌گويد: حالا پول بده!
پ.ن2: دوست رمان‌نويسي دارم كه چند سال است هر وقت بهم تلفن مي‌زند، مي‌پرسد: هنوز وبلاگ مي‌نويسي؟ ولش كن بشين رمان بنويس!
برسد روزي كه بهش تلفن بزنم و بپرسم: هنوز رو كاغذاي كاهي كنج خونه رمان مي‌نويسي و وقتت رو با جلسات داستان و نقد تلف مي‌كني؟ ولش كن بشين وبلاگ بنويس!
يك روز مي‌رسد كه وبلاگ‌نويسي هم قدر و ارزش خودش را پيدا كند و جايگاه محكمي در تاريخ ادبيات ما پيدا كند. يك روز مي‌رسد كه بچه‌ها به جاي مدرسه رفتن، تحت آموزش از راه دور در خانه قرار بگيرند. و به جاي قلم و دفتر، لپتاپ بگذارند  جلوي‌شان، و به جاي گزيده‌هايي از آرشيو ادبيات كاغذين، گزيده‌هايي از بهترين متون وبلاگي را بخوانند.

مي‌نويسم براي آن روز.

۲ نظر:

  1. گوگل کروم اخطار ویروسی بودن وبلاگت رو میده و اجازه نمیده باز کنم. حداقل برای من اینطور هستش. فکر می‌کنم یک لینک حاوی ویروس در یکی از پست‌ها یا لینک‌های وبلاگ‌ها اضافه کردی که این اخطار رو میده.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. به دامنه ي پرشين بلاگ حساسيت نشون ميده. نميدونم چرا.

      حذف