شنبه، شهریور ۰۹، ۱۳۹۲

331: خانه آقاي ع

اتاق بوي ماندگي گرفته. دلم هواي تازه مي‌خواهد. بابا نمي‌گذارد كولر را روشن كنيم. خودش عين تارزان لخت توي خانه مي‌گردد و گرمش نمي‌شود.
اين طرف پنجره را باز كني صداي خيابان ديوانه‌ات مي‌كند. آن طرف در را باز كني صداي تلويزيون و مسابقه‌ي واليبال. برادرم هم از وقتي آمده چنبره زده پاي كامپيوتر من و آهنگ‌هاي گوشي‌اش را مرتب مي‌كند. شكر خدا همه هم كر هستند و صداي تلويزيون و كامپيوتر را تا آخر زياد كرده‌اند. به نظرم الأن در راهپله‌ي چهار طبقه پايين‌ترهم سر و صداي اين‌ها پيچيده.
اين خانه صدا دارد. گرما و سرما دارد. پله دارد. ايوان ندارد. پنجره‌هايش لبه‌ي گلدان‌خور ندارد. شرقي-غربي است و صبح و عصر از آفتاب در امان نيستيم. در توالتش صاف وسط پذيرايي باز مي‌شود. كليد كولرش بالاي يخچال است. فلكه‌ي آبش ته يك كابينت بي‌در پشت قابلمه‌هاي مامان است. كمد ديواري‌نداشت و خودمان يك كوچك‌اش را درست كرديم. يكي از اتاق خواب‌هايش را كوچك كرديم تا پذيرايي‌اش كمي بزرگ‌تر شود. اتاق خواب‌ها جلوي بنا هستند و شومينه در طرف مقابل. زمستان‌ها از سرما مي‌لرزيم و تابستان‌ها از گرما مي‌پزيم. از در ورودي تا آپارتمان ما شصت و سه تا پله هست. زانوهاي مامان و بابا درد گرفته. نفس مهمان‌ها بند مي‌آيد. مامان بزرگ هر وقت مي‌آيد تا نيم ساعت فشارش افتاده و عرق مي‌ريزد و نمي‌تواند حرف بزند. خانه كنار يك خيابان نسبتاً اصلي است و از سر و صدا و آلودگي هوا نمي‌توانيم پنجره‌ها را باز كنيم. گلدان‌هايم را رد كردم رفتند. حتي يك گلدان كوچك كاكتوس نمي‌توانم داشته باشم. براي پهن كردن رخت، يك متر تراس نداريم.
گاهي فكر مي‌كنم آنقدر كه توي اين خانه اذيت‌شده‌ايم، در هيچ خانه‌اي حتي وقتي مستأجر بوديم اذيت نشديم. خانه‌ي آقاي «ع» محشر بود. سه خوابه. يك هال و پذيرايي بزرگ ال شكل. آشپزخانه‌ي بزرگ و سراسر كابينت كه مامان نمي‌دانست چطور پُرش كند. حياط وسيعي با يك باغچه‌ي پر از دار و درخت و پاپيتال. خانه‌ي آقاي «ع» حرف نداشت. خيلي از نوشته‌هاي خوبم را آنجا نوشتم. كنار پنجره‌ي اتاقم كه رو به حياط سبزش باز مي‌شد. عاشق آن خانه بودم. كاش مال خودمان بود. اما حتمي اگر مال خودمان بود بابا گند مي‌زد به باغچه و خشك‌اش مي‌كرد و عوض‌اش تمام گوشه و كنار حياط را پر از آت و آشغال و آهن قراضه مي‌كرد. آن خانه را بيش از تمام خانه‌هايي كه تا حالا داشته‌ايم يا توي‌شان مستأجر بوده‌ايم دوست داشتم.
خانه‌ي واقعي من، خانه‌اي كه بيشترين آرامش را در آن تجربه كردم آن خانه بود. كاش خانه‌ي بعدي‌ام  - خانه‌اي كه تا دو سه هفته ديگر براي زندگي دونفره به آن نقل مكان مي‌كنيم- هم همينقدر دوست‌داشتني و پر خاطره باشد.
آنجا يك فضاي چهل متري شبيه تراس دارد كه فقط از پنجره‌ي اتاق خواب بهش دسترسي داريم. به نظرم عليرغم سختي رفت و آمد به آن، بتوانم استفاده‌هاي زيادي ازش بكنم. مثلاً مي‌توانم يك سقف ايرانيتي بزنم و براي خودم بساط نقاشي و سفال راه بيندازم. يا گلدان‌هاي گل و سبزيجات و توت فرنگي و كاكتوس بسازم. يا يك ميز و نيمكت پلاستيكي بگذاريم و شب‌هاي تعطيل با چاي و قليان برويم آنجا (اگر سوسك‌ها بگذارند!). من خلوت دونفره را به هر جمعي ترجيح مي‌دهم.
تا ببينيم چه پيش مي‌آيد.
-------------------------------------------------------------------
پ.ن: الان داريم تويش بنايي مي‌كنيم. آشپزخانه را كابينت مي‌كنيم و تختخواب مي‌سازيم و جاي كمد ديواري را عوض مي‌كنيم و درهايش را كشويي مي‌كنيم و دستشويي را تعمير مي‌كنيم. پلان بالاي فعلي خانه اين است اما قرار است جاي كمد ديواري تغيير كند:


۱۰ نظر:

  1. ایشالا تو خونه خودت بهترین خاطره ها برات رقم بخوره و مهم تر از همه آرامـــــــــــــــــــش داشته باشی

    پاسخحذف
  2. شاد باشی امیدوارم از این به بعد روزای خوبی تو خونه خودت تجربه کنی

    پاسخحذف
  3. خانه ای امن وپراز شادی وآرامش خواهی داشت,شک نکن.راستی نمیشود آن پنجره که به تراس راه دارد را بشکنی وتبدیل به در کنی؟

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. نه نميشه. كفش هم سطح پايين پنجره است. در واقع بالاتر از اتاقه.

      حذف
  4. این بابای تو هم که عین بابای منه
    اون هم یک خونه ی ششصد متری رو با دو تا حیاط درندشت کرده پر از آت و آشغال های بی مصرف و آهن قراضه
    امیدوارم همه چی تو خونه ی جدید و با خانواده ی جدید اون جوری که دوست داری پیش بره

    پاسخحذف
  5. خطاب به سپینود نوشتی:
    من براي شخص شما (و عجالتاً از اين جماعت اديب مجازي فقط و فقط براي شخص شما) احترام قائلم.
    اگه نفر معترض هر کس دیگه ای بود خطاب به اونم همینو مینوشتی
    نمینوشتی؟!!!

    پاسخحذف
  6. هفت تير كشي طرفداران ايشان توي كامنتدوني من؟
    باز شروع شد؟
    بستگي به شخص معترض داره. تا اونجايي كه من حضور ذهن داشتم اون لحظه اي كه كامنت رو جواب دادم، جز چند نفر كس ديگه اي رو با ادعاي ادبي بودن توي نت يادم نيومد كه اونا هم شامل گذاره ي من مي شدن.
    شما؟

    پاسخحذف