یکشنبه، تیر ۲۱، ۱۳۸۸

مقدمه

مارگریت دوراس گفته که همه ی کتاب ها به نوعی مبتلا به دروغ و تظاهرند. یعنی همه جا آن دانای کل یا نویسنده و یا خدای داستان دست مرحمت خود را به زور بر سر داستان می کشد و رد پای کوفتی اش همه جای داستان هست. فردریک نیچه ی فیلسوف هم در جای دیگری گفته که مدتهاست که یک کلمه حرف حسابی از کسی نشنیده و جهان برایش خسته کننده شده است.
 برای همین به این نتیجه رسیدم که جهان به اندازه کافی نویسنده ی بیکار داستان سرا و آثار ادبی بسیار بسیار خوب دارد و بهتر است بنده به همان تأملات فلسفی خودم برسم. و از آنجا که حوصله ی سرگرم کردن مردم را ندارم و ادبیات هم جزء حوزه سرگرمی دسته بندی شده است، از این پس بنده فقط یادداشت های خالص فلسفی می نویسم. تازه یک آدم خودشیفته ی خودخواه بی پدر چطور می تواند خودش را ول کند و دلش برای بیکاری و ملال مردم بسوزد؟

ساعت ٥:٠۱ ‎ب.ظ ; ۱۳۸۸/٤/٢٠ 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر