نوشته شده در دوشنبه چهارم بهمن 1389 ساعت 21:57 شماره پست: 178
دارم ميرم يه جايي...
دور... خيلي دور...
يه جاي نوستالژيك...
يه جايي كه الان به قول برادرشوهرم: سگو با نانچيكوي ميخدار بزني حاضر نيست توي اين سرما بره اونجا!!!
يه جايي كه حالا فقط خاطره ايه كه توي مخروبه هاي خودش زندگي ميكنه...
برگشتم عكساشو ميذارم واستون...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر