چهارشنبه، شهریور ۰۴، ۱۳۸۸

18: تولد بولتمان


«اگر انسانی بخواهد در مورد خدا سخن بگوید، باید در مورد خودش سخن بگوید.»
روزنامه همشهری پنجشنبه29مرداد88/ص16/مقاله «تندیس واره های خرد/ وارستگی درونی از جهان»
این مقاله به مناسبت بیست آگوست سالروز تولد رودلف بولتمان نوشته شده و آنقدر کوتاه است که فقط کسی که علاقمند حوزه ی دین پژوهی و فلسفه ی اگزیستانسیالیسم است، ممکن است توجهش به آن جلب بشود.
دین پژوهی حوزه ی جالبی است که یک نوع نگاه درجه دوم در آن دخیل است. یعنی نگاه برون دینی. نگاه انسانی که از دید یک مسیحی یا مسلمان یا بودایی به دین نگاه نمی کند. بلکه از عمارت دین خارج می شود و می رود توی پیاده روی مقابل ساختمان، و از آنجا کل این عمارت عظیم را نگاه می کند. نگاه درجه سوم هم نگاهی است که در آن قضاوت های ما از حوزه ی دین، و نقدها و تحلیل هایمان از دین، ارزیابی و قضاوت می شود. اینکه در تحلیل های دینی مان چقدر سمت گیری و پیش داوری داشته ایم. یا تحت تأثیر چه عواملی این تفسیرها را داشته ایم.
 این ها زاویه دیدهای جداگانه و جالبی هستند. به نظر من (ریس این را می گوید) نگاه نوع دوم مخصوص هنرمندان است و نگاه نوع سوم مخصوص دانشمندان. هنرمندان نمی توانند خودشان را قضاوت کنند چون انسان های حسی و شهودی ای هستند و طبق حواس نیرومند و بی واسطه ی خود قضاوت می کنند. و این قضاوت ها هم معمولاً درستند و زمانه را به پیش هدایت می کنند. اما نگاه نوع سوم اشتباهات هنرمندان را اصلاح می کند و نمی گذارد زیادی از مسیر خارج شوند.
مدت ها پیش استاد فلسفه ام سعی داشت مرا ترغیب به خواندن کتابی در زمینه دین پژوهی کند. کتابی در زمینه مسیحیت. و از آن طریق مرا به پژوهش درباره ی اسلام سوق بدهد. اما من کتاب را بی علاقه ورق زدم و آن را پسش دادم و بهش گفتم: فقط یک انسان به شدت مذهبی و دیندار می تواند چنین انگیزه ی نیرومندی برای پژوهش در حوزه ی تخصصی ای به نام «دین» را پیدا کند. مثل مطالعه ی قبایل آفریقایی، که فقط جامعه شناسان یا مردم شناسان علاقمند را ترغیب به تحمل آن شرایط سخت زندگی برای «پژوهش» می کند. هر نوع تحقیق خالصی، عشق می خواهد. وفقط این عشق است که آدم را به پیش می برد. اگر نه برای آدمی مثل من که بود یا نبود دین علی السویه است، دین پژوهی قوز بالای قوز است.


ساعت ۱۱:٥٢ ب.ظ ; ۱۳۸۸/٦/٤
    پيام هاي ديگران(10)   لینک


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر