چهارشنبه، تیر ۰۹، ۱۳۸۹

89: بكُشيد اين گربه‌هاي لامصب را! رحم نكنيد!


توجه:
مهمترين بخش اين پست در واقع كامنتداني‌اش در وبلاگ قبلي‌ام است. بنابراين به كامنتداني اين پست مراجعه بفرماييد و بحث را دنبال كنيد:
http://balbanoo.persianblog.ir/post/110/
میزگرد وبلاگی داریم. بشتابید! بشتابید!
آقایان! خانم ها!
آب دستتان است زمین بگذارید و به این آدرس بروید http://gorbeh-irani.persianblog.ir و صفحه ی اول این وبلاگ را بخوانید. حالا اگر پست طولانی قبلی بنده را نخواندید به جهنم... این را از دست ندهید تا بعداً برایتان بگویم چرا...؟


رفتید؟ خواندید؟ دمتان گرم آبجی ها و داداش های نا-فراخ.
حالا حرف دارم با جنابعالی:
اول: از همه ی دوستانی که وبلاگ گربه ی ایرانی را خواندند می خواهم برگردند و در کامنت دانی این پست نظر کارشناسی دقیق شان، با ذکر فلسفه اش را بگذارند.
دوم: به نظر بنده کاری نداشته باشید فعلاً. چه موافق قتل عام میلیونی گربه می باشید و چه در زندگی تان 160 گربه ی شل و پَل و لنگ و لوک را از مرگ حتمی نجات داده اید... فقط نظر بگذارید و بگویید  چرا؟
سوم: هر کس نیچه نخوانده خودش مثل آدم اعتراف کند.
چهارم: هرکس رمان «اوریکس و کریک» از مارگارت اتوود را نخوانده، هم بِکشد و برود بخواند. نه مثل این دختر مدرسه ای ها و زن خپله ها که صبح ها و عصرها توی اتوبوس ها م.مودب پور میل می کنند ها! مثل یک عدد آدمیزاد فرهیخته ی عاقل و بالغ جهان سومی!(چنین آدمیزادی یافت می نشود هان؟ راست می گویید. یا آدمیزاد فرهیخته ی عاقل و بالغ نیست یا جهان سومی نیست. تناقض دارد.)
پنجم: فکر نکنید من این کتاب را تازه خوانده ام و هنوز توی جوگیری هستم و این حرف ها. بنده این کتاب را 4سال پیش خوانده ام و از همان موقع تا حالا دپرسم. استاد فلسفه ام هم خواند و دپ زد. شما هم بخوانید و... بروید بمیرید. والا!!!
ششم: تا همه ی بر و بچ این وبلاگ درباره ی گربه ی ایرانی و مطالب وبلاگ مربوطه نظر فلسفی نگذارند به مرگ پدرم خبری از آپ جدید نیست. نگویید نگفتی ها!
هفتم: اول خواستم به آبجی مزبور چیزی نگویم در قالب دمو.کراسـ.ی وجود ایشان را هم در عالم وبلاگستان محترم بشمارم. و بگویم بالأخره این هم یک  جور آدمیزاد است و نظرش متفاوت... بعد دیدم نمی شود نظر دوستان را نپرسید و از خیر ماجرا به همین سادگی گذشت.
نه. خداوکیلی یک میز گرد وبلاگی لازم است تا ببینیم چی به چی است و مشکل اصلی از کجا آب می خورد.
فرهاد کنجکاو که معرف حضورتان هست؟ به پیوست همان قضیه «لیوان آب و یخ» این را هم میل بفرمایید.
پ.ن: لطفاً برخورد واقعی تان با موضوع را بنویسید. شیرین بازی در نیاورید.
پ.ن2: الان بعد از 9 سال رفتم و دوباره چک کردم ببینم هنوز وبلاگی به نام گربه ایرانی وجود دارد یا نه، که دیدم اسمش عوض شده به: همه مخلوقات خدا... دفاع از حقوق حیوانات! اما درونمایه هنوز همان گربه است!

ساعت ۳:۱۳ ب.ظ ; ۱۳۸٩/٤/٩
    پيام هاي ديگران(171)   لینک

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر