یکشنبه، اردیبهشت ۲۶، ۱۳۸۹

73: تعهد كاري


این خودم هستم که دارم کتاب اراده به دانستن (سکـسوالیته) از میشل فوکو را می‌خوانم.
آن چیزی هم که کنار قندان و مجلات درپیت روی میز است پاهای بنده با دمپایی پلاستیکی صورتی است .
 آنجا هم محل کار دومم است که از تنهایی استفاده کرده ام و در چنین وضعیت خجالت آور و گل و گشادی ولو شده ام و دارم کار مفید می کنم.

سه تا گربه هم دارم که مادربزرگ و مادر و دختر هستند و بنده شخصاً موظفم هر سه تایشان را هر روز ظهر با نهارم سیر کنم. نکنم دست از سرم برنمی دارند از بس پشت در ونگ می زنند و تآملات فلسفی ام را پنجول می کشند و احساسات سکـسی را که در حین خواندن کتاب سکـسوالیته بهم دست می دهند کوفت و زهرمارم می کنند.
خداییش شما اگر به جای من بودید و با سه تا گربه ی چشم دریده محشور می شدید و صبح تا شب توی یک وجب اتاق تنها زندانی بودید، احساس تعهدی در قبال کارتان داشتید؟
نه خداییش توی این وضعیت آدم نباید سکـسوالیته بخواند؟
پ.ن: آن دفتر یادداشت سبز روی میز هم دفتری است که تأملات فلسفی ام را در آن می نویسم و بعد برای شما اینجا تایپ می کنم. خدا کند هیچوقت گیر غریبه نیفتد. چون تویش خیلی تأملات غیر اخلاقی هم پیدا می شود.

ساعت ۱۱:٢۸ ق.ظ ; ۱۳۸٩/٢/٢٦
    پيام هاي ديگران(54)   لینک

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر