یکشنبه، تیر ۰۵، ۱۳۹۰

190: بي‌عرضه‌ام، پس هستم.

نوشته شده در یکشنبه پنجم تیر 1390 ساعت 15:16 شماره پست: 233
 ·         آدم‌هايي كه حق‌شان خورده شده، خودشان تبديل به سدي ميان ديگران و حقوق‌شان مي‌شوند. مثلاً آن لعنتي هاي حسابداري شركت كاشي و سراميك فلان، شده‌اند سگ‌هاي گرسنه‌اي كه اجازه نمي‌دهند ارباب‌شان تكه ناني هم جلوي كسي ديگر بيندازد. و تئوري‌شان هم اين است كه حالا كه حقوق ما را به موقع پرداخت نمي‌كند، حق ندارد حقوق كس ديگري را هم پرداخت كند. يعني ما نمي‌گذاريم!

خودشان عرضه‌ي گرفتن سهم‌شان را نداشته‌اند، حالا زورشان مي‌آيد كه ضعيفه‌اي كه فقط چند ماه است آنجا كار كرده، پاي گرفتن حقوق‌اش بايستد و بگيرد و برود. اگر عرضه‌ي گرفتن حقوق خودشان را نداشتند، عرضه‌ي ندادن حقوق ديگران را كه دارند!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر